محمد حمیدی
دیگر پرسش بر سر "خارجی" یا "داخلی" نیست. مدتهاست خارجی در فوتبال رو به مرگ ما "مد" شده. خارجی باشد، کافی است. کارنامه و عملکرد هیچ نقش و ارزشی ندارد. کاش مدیران فوتبال ما یک بار و فقط یک بار پیش از رفتن به سراغ گزینههای "دمدستی" از خود و مشاوران خود میپرسیدند: انتخاب دوباره با کدام کارنامه ؟
مس کرمان در لیگ برتر سیزدهم با 4 سرمربی رکورددار تغییر نیمکت بوده است. کرمانیها قرار بود فصل را با مجتبی تقوی آغاز کنند ولی در آستانه لیگ برتر محمود یاوری را روی کار آوردند و بعد از نتایج ضعیف او دست به دامان پرویز مظلومی شدند که او هم در برگشت به کرمان نتوانست روند مس را تغییر دهد و این تیم با کسب تنها یک برد در 24 بازی ضعیفترین عملکرد خود را از زمان صعود به لیگ برتر داشت. مسئولان مس پس از استعفای مظلومی مربی جدیدی را برای تیمشان انتخاب کردند اما شاید به جای مربی "جدید" بهتر است برای لوکا بوناچیچ از همان لفظ مربی "قدیمی" استفاده کرد!
صحبت از انتخاب مربیان مس در این فصل نیست که میخواهیم از مدیران باشگاههای لیگ برتری بپرسیم تا کی میخواهند نیمکت تیم خود را به "امتحان پس دادهها" بسپارند؟ آیا این فوتبال دیگر مربی ندارد که همیشه اولین گزینهای که به ذهن میرسد همین مربیان دم دست هستند. مربیان جوانی که در طول دوران بازیگری از ارکان اصلی تیم ملی بوده و با هیچ دلالی ارتباط ندارند، چه زمانی باید به حقشان برسند؟ چه زمانی میخواهیم از امثال احمدرضا عابدزاده، محمد خاکپور، حسین عبدی، وحید هاشمیان و ... استفاده کنیم؟
سیدمهدی مناجاتی، سرمربی اسبق تیم ملی فوتبال با اشاره به این روند میگوید، مربیان داخلی هیچ نداشته باشند، دست کم عرق ملی و تعصب تیمی دارند. به گفته او دلالها در همه جای فوتبال نفوذ کردهاند و زورشان از رییس و دبیر فدراسیون فوتبال هم بیشتر است: "به قول قدیمیها مرغ همسایه را غاز میبینیم. امثال بگوویچ و بوناچیچ و سایر "ویچها" 30 سال است که در فوتبال ما هستند و بی آن که نتیجهای بگیرند از پرسپولیس گرفته تا دسته یک کار میکنند."
رسول کربکندی، دیگر کارشناس و پیشکسوت فوتبال دلیل جابهجایی بیش از حد مربیان در لیگ برتر را نتیجهگرایی ناآگاهی مربیان از پیشنهاد دلالها میداند و میگوید: "یک مربی مثل لوکا بوناچیچ آنقدر ارتباطاتش قوی است که 10 روز هم بدون تیم نمیماند. ما فقط ادای فوتبال حرفهای را درمیآوریم."
حسن حبیبی، مربی اسبق تیم ملی فوتبال ایران هم در این باره عنوان میکند: "افرادی که کاردان بودهاند کنار رفتهاند زیرا وقتی فوتبال در ایران حرفهای شد و پول به فوتبال آمد، زدوبند و رابطهگری زیاد شد. زمانی که ما مربیگری میکردیم مربیان خیلی خوب خارجی به ایران میآمدند اما در حال حاضر مربیان بیکیفیت خارجی را با دلالبازی به کشور آوردهایم. در فوتبال ما شایستهسالاری وجود ندارد."
امیر حاجرضایی سابقه نشستن روی نیمکت تیم ملی فوتبال را دارد. او میگوید: "سیکل و دایره بسته و محدودی وجود دارد که اجازه نمیدهد مربیان جوان روی کار بیایند. این جزو مسائل تلخ و تاسفبار فوتبال ماست. در فوتبال ما همواره نوعی نخبهکشی رواج داشته است."
مهدی پاشازاده از جمله بازیکنانی است که در جام جهانی هم توپ زدهاند. او با انتقاد از مدیران فوتبالی که به سرمایههای جوان ایران بها نمیدهند، میگوید تا زمانی که برخی افراد 50-60 درصد قراردادشان را به دلالها میدهند، هیچگاه به امثال او و عابدزاده تیم نمیرسد.
مرتضی محصص، عضو کمیته فنی فدراسیون فوتبال میگوید مربیانی مثل لوکا بوناچیچ اگر در سطح قابل قبولی بودند، در اروپا مربیگری میکردند. اینها حتی از کشورهای عربی مثل یمن هم پیشنهاد کار ندارند.
به گفته حسین عبدی، که سالها بازوبند کاپیتانی پرسپولیس را به بازو میبست: دلالها نمیگذارند مربیان خارجی در ایران بیکار بمانند. مربیان خارجی که وارد ایران میشوند، از کارایی لازم برخوردار نیستند و فقط به خاطر چشمهای رنگی که داشتند و با استفاده از رابطه دلالها با مدیران باشگاهها وارد فوتبال ایران شدهاند.
میگویند اگر میخواهی عزیز شوی یا دور شو یا بمیر! انگار قهرمانان ورزشی ما هم دیگر برای دیده شدن چارهای ندارند جز آن که از این نسخه پیروی کنند! به راستی تاکنون از خود پرسیدهایم که چرا کسی مانند احمدرضا عابدزاده عطای کار در وطن را به لقایش میبخشد و چمدانش را به مقصد یک کشور دیگر میبندد؟ چرا فوتبال غریبنواز ما عابدزادهها را کوچ میدهد و به بوناچیچها پناه میدهد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد